اول مهر 91 ورفتن تو به مهد
سلام عزیزم
روز اول مهر شد و من وتو باب هم به مهد رفتیم و اون روز جشن ورودی مهد بود خیلی مهد کودک خوشگل شده بود همه جا رنگی وباد کنک بود وعمو شادی هم شعر میخون ومیرقصید خاله مرجان رو صورت بچه ها نقاشی میکردن شما هم که دوستت ارمان جان رو دیدی با هم شروع به بازی کردین وبا هم رفتین که صورتتو نقاشی کنن.خیلی ناز شده بودی.شکل ببر بودی فکر کنموارمان هم شبیه شگ شده بود بعد هم از زیر قران رد شدین وسپس بچه ها تقسیم بندی شدن مربی ات امسال تغییرکرده وسعیده جون نیست واسمش خاله بهاره جون است.خیلی مهربون.وخیلی هم دوست داره.بعد یه کیک اوردن بزرگ شبیه کفش دوزک.همتون باهاش عکس گرفتین.وبعد هم جایزه بهتون دادن وبادکنک بهتون دادن.کلی مامانی بهت خوش گذشت.عزیزم به امید روزی که به دانشگاه بری و من شاهد موفقیت باشم واییییییییی عزیزم
عشــــــــــــــــق منـــــــــــــــــــــــــــییییییییییییییییییی